آمریکا ابر قهرمان مذاکرات شکست!
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۱۰۹۹۴۴
رکنا: جیمز پتراس جامعهشناس میگوید این متودولوژی ایالات متحده است که در مذاکرات منجر به شکست میشود.
به گزارش رکنا، هرگاه قدرت نظامی کارساز نبوده، آمریکا سراغ «مذاکره» و دستیابی به توافق سیاسی رفته است. این توافقات زمانی که طرف مذاکره کشوری ضعیف بوده، به سود آمریکا بوده، ولی گاهی طرف مذاکره آمریکا، با دست پر پای میز مذاکره آمده و آمریکا را در تحمیل اراده خود ناکام گذاشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آمریکا استاد شکست در مذاکرات
ایالات متحده اکنون در حال مذاکره با حداقل ۱۲ کشور دنیا در زمینههای مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی است. این کشور روند دیپلماتیک را به دلیل عدم تواناییاش برای تضمین پیروزی نظامی در پیش گرفته است. هدف از در پیش گرفتن یک رویکرد دیپلماتیک این است که بتوان از طریق مذاکرات، اهداف غیرقابلدسترسی از طریق اقدام نظامی را بهطور کامل یا حداقل نسبی تامین کند. در حالی که هزینه رویکرد دیپلماسی نسبت به اقدام نظامی کمتر است، نیاز است تا شرایط برای مذاکره مهیا شود. مذاکرات تنها در صورتی موفقیتآمیز است که منافع متقابل برای هر دو طرف تضمین شود.
در ادامه به بررسی موفقیت و شکستهای واشنگتن در مذاکراتش خواهیم پرداخت و دلایل و پیامدهای آن را تحلیل میکنیم.
مذاکرات آمریکا و کره شمالی
دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا و کیم جونگ اون رهبر کرهشمالی تقریبا یک سال است که درگیر مذاکرات هستهای هستند. کاخ سفید اولویت خود را نسبت به پاکسازی هستهای شبهجزیره کره اعلام کرده که شامل انهدام سلاحهای هستهای، موشک، سایتهای آزمایشی و سایر اهداف نظامی استراتژیک پیونگیانگ است. از طرف دیگر کرهشمالی به دنبال پایان دادن به تحریمهای اقتصادی، امضای معاهده صلح با آمریکا و به رسمیت شناخته شدن دیپلماتیکش است. جلسه رسمی میان مقامات دو کشور در ۲۷-۲۶ فوریه ۲۰۱۹ در هانوی برگزار شد. البته مذاکرات میان دو کشور یک شکست کامل بود. واشنگتن موفق به کسب هیچگونه موفقیتی در روند صلح نشد و چشماندازی برای آینده نیز وجود ندارد.
کرهشمالی در مذاکرات حاضر شد سه امتیاز قابل توجه ارائه دهد. کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی پیشنهاد کرد که سایتهای آزمایش سلاحهای هستهای را از بین ببرد، آزمایشهای هستهای و آزمایش موشکهای بالستیک قارهپیما را متوقف کند و همچنین موافقت کرد تا بخشی دیگر از آزمایشهای موشکی خود را نیز متوقف کند. واشنگتن، اما در عوض چنین امتیازاتی چیزی ارائه نکرد. به جای آن، خواستار خلع سلاح کامل هستهای، عدم لغو تحریمها و عدم امضای پایان جنگ آمریکا و کره شد.
«مذاکرات نامتقارن» واشنگتن از پیش محکوم به شکست بود. آمریکا ظرفیت کرهشمالی برای مقابله بهمثل کردن را نادیده گرفته بود و تصور میکرد که میتواند تنها با وعدههای زبانی و ارجاع به آینده، کرهشمالی را به خلع سلاح هستهای ترغیب کند. کرهایها از سابقه اخیر آمریکا در مورد توافقنامههای امضاشده با ایران، چین و کشورهای دیگر به خوبی آگاه بودند. علاوهبر این، کرهشمالی متحدان قدرتمندی مانند چین و روسیه و همچنین سلاحهای هستهای برای مقاومت در برابر فشارهای مضاعف ایالات متحده دارد.
مذاکرات ایالات متحده و ایران
ایالات متحده و ایران در سال ۲۰۱۵ به توافقنامهای برای پایان دادن به تحریمهای اقتصادی در ازای ایجاد محدودیتهایی در برنامه هستهای ایران دست پیدا کردند. این توافق بهطور موقت اجرا شد، اما به سرعت توسط رژیم ترامپ تغییر یافت. کاخ سفید خواستار نابودی برنامه موشکی دفاعی ایران شد و این کشور را به حمله نظامی تهدید کرد. واشنگتن به دنبال معامله نبود و میخواست راهحلی یکطرفه را جایگزین کند. انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین بهعنوان حاضران در این توافقنامه، اقدام دیکتاتورانه ترامپ را رد کردند، اما تعدادی از شرکتهای بزرگ چند ملیتی اتحادیه اروپا تسلیم خواستههای کاخ سفید برای تحریم بیشتر ایران شدند.
نتیجه آن شد که بدعهدی ایالات متحده در مذاکرات باعث شد ایران به روسیه، چین و بازارهای جایگزین دیگر نزدیکتر شود. در همین حال ایالات متحده همچنان با عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی سروکله میزند. عربستان درگیر جنگ با یمن است، و اسرائیل نیز یک رژیم منزوی است و سالانه میلیاردها دلار کمک از آمریکا دریافت میکند.
مذاکرات ایالات متحده و چین
ایالات متحده در مذاکرات با چین بر سر حفظ برتری جهانی خود و نیز مهار اقتصاد پکن درگیر بوده است. پکن موافقت کرده است وارداتش را از واشنگتن افزایش دهد و کنترل بیشتری را در رابطه با «حفظ حقوق مالکیت فکری» تکنولوژیهای ایالات متحده لحاظ کند، اما در مقابل ایالات متحده هیچامتیازی ارائه نکرده است.
در عوض، واشنگتن خواستار آن است که دولت چین نقش دولت را در تامین مالی تکنولوژیهای پیشرفته، هوش مصنوعی و نوآوریهای ارتباطی متوقف کند. به عبارت دیگر انتظار میرود چین از مزایای ساختاری خود کوتاه بیاید تا از تعرفههای کاخ سفید کاسته شود که این امر باعث کاهش صادرات چین میشود.
هیچ عمل متقابلی در سیاست ترامپ دیده نمیشود. کاخ سفید در قبال چین با تهدید رفتار میکند که میتواند تبعات منفی به دنبال داشته باشد. تبعاتی روی کشاورزان آمریکایی که وابسته به بازار چین هستند و همچنین بر واردکنندگان آمریکایی دارد. علاوهبر این، چین ارتباطات خود را با بازارهای جایگزین در آسیا، آفریقا، روسیه، آمریکای لاتین و دیگر نقاط تقویت خواهد کرد.
تا اواسط سال ۲۰۱۹، در حالی که مذاکرات همچنان ادامه دارد، احتمال یک «معامله بزرگ» ناممکن است. بخش مهمی از این موضوع به این دلیل است که واشنگتن نمیتواند قبول کند که موقعیت جهانی تضعیفشدهاش نیازمند آن است که تغییراتی ساختاری در کشورش انجام بدهد، به این معنی که در تکنولوژی، ارتقای کار و آموزشوپرورش سرمایهگذاری کند.
ایالات متحده باید روابط متقابل با شرکای تجاریاش را فعال کند؛ برای انجام این کار، واشنگتن باید میلیاردها دلار برای ارتقای زیرساخت داخلی خود سرمایهگذاری کند و هزینههای فدرال را از مخارج نظامی و جنگ به اولویتهای داخلی و موافقتنامههای تولیدی در خارج از کشور اختصاص دهد. روابط دیپلماتیک ایالات متحده با چین به خاطر تهدیدات و تعرفهها شکست خورده و مذاکرات اقتصادی رو به وخامت است.
ایالات متحده و ونزوئلا: عدم مذاکره، فرمولی برای شکست
واشنگتن طی سالهای ۲۰۱۹-۲۰۱۵ موفق به بازگرداندن رژیمهای متحد خود در آمریکای لاتین، با کودتاهای نظامی، مداخله سیاسی و فشار اقتصادی شده است. در نتیجه کاخ سفید موفق شده است که به صورت یکجانبه «نتایج سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک در منطقه را... به استثنای کوبا و ونزوئلا» به سود خود به پایان ببرد.
ترامپ، بدون هیچگونه مزیتی، موافقتنامهها با کوبا را قطع کرده است. تهدیدات ایالات متحده علیه کوبا به این منجر شده است که کوبا روابط بیشتری با اروپا، چین، روسیه داشته باشد و همچنین در حوزه گردشگری خدشهای به درآمدهای این کشور وارد نشود.
رژیم ترامپ تبلیغات سیاسی و اقتصادی خود علیه ونزوئلا و همچنین شدت جنگ اجتماعی علیه این کشور را افزایش داده است. تلاشهای چندگانه آشکاری برای کودتا علیه حکومت مشروع ونزوئلا از آوریل ۲۰۰۲ تا ماه فوریه سال ۲۰۱۹ ادامه داشته است. در حالی که ایالات متحده در بقیه آمریکای لاتین در تثبیت هژمونی خود موفق بوده است، در مورد ونزوئلا، واشنگتن از شکستهای دیپلماتیک و رشد روحیه مقاومت مردم این کشور رنج میبرد.
به دلیل حجم بالای سیاستهای مداخلهجویانه و تحریمهای آمریکا، حمایت افراد طبقه متوسط و پایین که ونزوئلا را ترک کردهاند از دولت همچنان ادامه دارد. توان تبلیغات آمریکا برای تاثیرگذاری بر ارتش ونزوئلا- که روحیه ملیگرایانه بیشتری پیدا کرده- کمتر شده و افراد فراری از ارتش به حداقل رسیده است.
انتصاب «الیوت آبرامز» بهعنوان نماینده ویژه وزارت خارجه در امور ونزوئلا توسط کاخ سفید- فرد جنایتکاری که معروف به قصاب آمریکای مرکزی است- هرگونه چشمانداز حلوفصل دیپلماتیک مطلوب را تضعیف کرده است.
موفقیتهای بدون مذاکره ایالات متحده در آمریکای لاتین واشنگتن را به ایجاد چنین شرایطی در ونزوئلا نیز امیدوار کرده و باعث شده است نتواند تحولات ونزوئلا را درک کند؛ جایی که اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و آموزش نظامی ملی، حمایتها از نظام سیاسی ونزوئلا را تقویت کردهاند.
در مورد ونزوئلا، امتناع ایالات متحده از مذاکره با دولت این کشور باعث تضاد بیشتر و شکستهای متعدد، از جمله کودتای شکستخورده فوریه ۲۰۱۹ شده است.
ایالات متحده و روسیه: همکاری با دیپلماسی شکستخورده
آمریکا با فروپاشی شوروی و تکهتکه شدن آن مواجه شد و با اجزای آن مذاکره کرد. این موفقیتآمیزترین مذاکرات قرن ایالات متحده بود. مذاکرات ایالات متحده اجازه داد ناتو به سوی مرزهای روسیه گسترش یابد، اکثر کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا و ناتو متصل شوند و ایالات متحده نیز به سمت جهانی تک قطبی سوق داده شود.
غرور بیش از حد باعث شد ایالات متحده آمریکا جنگهای طولانیمدت ناموفقی را در افغانستان، لیبی، عراق، سومالی، سوریه و دیگر نقاط آغاز کند.
روسیه با به قدرت رسیدن پوتین، به صحنه قدرت جهانی بازگشت و کرملین قدرت نظامی، اقتصادی و ژئوپلیتیک خود را بازسازی کرد. پس از آن کاخ سفید تلاش کرد برای محاصره نظامی روسیه و تضعیف رشد اقتصادی مسکو، با این کشور مذاکره کند. زمانی که روسیه فرمانهای دیکتهشده آمریکا را نپذیرفت، آمریکا اقدام به اعمال تحریمهای اقتصادی علیه اوکراین و آسیای مرکزی و خاورمیانه (عراق و سوریه) کرد که تحت نفوذ روسیه بودند.
واشنگتن رویکرد دیپلماتیک را به نفع اعمال فشارهای اقتصادی رد کرد - بهویژه به این دلیل که برخی از الیگارشیهای حمایتشده از سوی آمریکا دستگیر شدند یا با ثروت خود به انگلیس و رژیم صهیونیستی فرار کردند.
ایالات متحده حاضر به شناختن فرصتهایی نشد که هنوز در روسیه وجود داشت. مذاکرات ایالات متحده آغازگر نبود. کاخ سفید روسیه را بهعنوان یک دشمن محکوم کرد. تحریمها بهعنوان سلاحی برای مقابله با تلاش روسیه برای به دست آوردن جایگاه جهانی خود تبدیل شدند. موضع تهاجمی واشنگتن شامل امتناع از شناختن این نکته است که جهان چندقطبی شده و روسیه دارای متحدانی در چین، دوستانی در آلمان، پایگاههای نظامی در سوریه و نخبگان علمی و وفادار است. ایالات متحده، هنوز تصورش از روسیه تصویری بود که از گذشته و از روسیه دوران یلتسین داشت و به همین دلیل بهراحتی نمیتوانست خود را با واقعیتهای جدید سازگار کند؛ یک روسیه بازدارنده مایل به معامله و تامین مزایای متقابل. ایالات متحده موفق به شناختن متحدان بالقوه و مزایای اقتصادی در مذاکرات باز با روسیه نشد. بسیاری از اقتصاددانان روسی نزدیک به کرملین نئولیبرال بودند، آماده و مایل بودند اقتصاد را به نفع نفوذ ایالات متحده باز کنند، اما آمریکا نتوانست از این فرصت استفاده کند. روسیه مایل بود که نقش ایالات متحده را در خاورمیانه ایفا کند، درنتیجه پیشنهاد مذاکره درباره سیاستهای صادرات نفت خود را ارائه کرد.
در عوض، ایالات متحده از مذاکره برای تقسیم منافع اجتناب کرد. تحریمها روسیه را مجبور کردند که به سمت چین برود؛ عزم واشنگتن برای سلطه جهانی، روسیه را به ایجاد روابط نزدیک با ونزوئلا، کوبا، ایران، سوریه و دیگر کشورهای مستقل تشویق کرد. سیاستهای تکقطبی واشنگتن، ارتباطات استراتژیک بالقوه سودآور و بلندمدت را به تقابلی پرهزینه و دیپلماسی شکست خورده تبدیل کرد.
ایالات متحده و اتحادیه اروپا: مذاکرات به بنبست رسیده
زورگویی به اروپا توسط آمریکا یک تلاش موفقیتآمیز بوده که در زمانهای گوناگون و به صورت مکرر انجام شده است.
واشنگتن مذاکراتی را با فرانسه، انگلیس و آلمان برای پایان دادن به تحریمهای اقتصادی علیه ایران انجام میدهد و سپس برای تحریم شرکتهای اروپایی که اقدامات آنها با سیاستهای تحریمی ایالات متحده مطابقت ندارند، اقدام میکند. ایالات متحده با اروپا در رابطه با سیاستهای تجارتی مذاکره و سپس بهطور ناگهانی تهدید میکند که تحریمها را درمورد مساله حیاتی صادرات خودرو اروپا به آمریکا اعمال میکند. اروپا با واشنگتن در مورد مسائل امنیتی ناتو مذاکره کرده و پس از آن کاخ سفید آنها را تهدید میکند تا هزینههای نظامی خود را افزایش دهند. ایالات متحده ادعا میکند که اتحادیه اروپا یک متحد استراتژیک است، اما آن را بهعنوان یک شریک کوچک و رده پایین رتبهبندی میکند.
مذاکرات بین دوطرف یکطرفه است: ایالات متحده اسلحه میفروشد و درنهایت این آمریکاست که به آنها میگوید دشمنان کیستند، در حالی که اروپا با یکجانبهگرایی آمریکا مخالف است، اما درنهایت نیروهای خود را برای شرکت در جنگهای ایالات متحده در سوریه، افغانستان، عراق، لیبی و دیگر نقاط آماده میکند.
ایالات متحده تحریمها علیه روسیه را تصویب میکند که درنهایت منجر به افزایش قیمت واردات گاز و نفت در اتحادیه اروپا میشود.
ایالات متحده ادعا میکند اگر اتحادیه اروپا نتواند خود را مطابق منافع آمریکا تطبیق دهد، از ناتو خارج خواهد شد.
کاخ سفید، علیرغم اتحاد بلندمدت با اروپا، مذاکره نمیکند، بلکه تهدید میکند و منتظر انطباق طرفش با خود است.
علیرغم تاریخچه روابط آمریکا و اتحادیه اروپا هرچند اگر قبلا مذاکرهای میان این دو وجود داشته است، اما اکنون و در شرایط فعلی دیگر روابط تجاری با اتحادیه اروپا جای مذاکره نیست، زیرا آمریکا در شرایط سختی برای تعامل با کشورهایی مانند ایران روسیه و چین قرار دارد. اروپا ممکن است ایالات متحده را بهعنوان یک متحد در نظر بگیرد، ولی آمریکا با او چنین رفتاری نخواهد کرد، زیرا آمریکا این اتحادیه را بهعنوان یک دشمن تجاری میبیند.
نتیجهگیری
واشنگتن پیروز میدان در مذاکرات یکطرفه با کشورهای تضعیف شده است. این مورد در اروپای پس از جنگ جهانی دوم، روسیه پس از گورباچف تا زمان پوتین و در میان بخشی از رژیمهای کماکان تحت استعمار آمریکای لاتین صادق است. در مقابل، واشنگتن در توافقهای دوجانبه با روسیه، چین، ایران، کوبا و ونزوئلا شکست خورده است.
جنگهای تجاری ایالات متحده با چین منجر به از دست دادن بازارها و فرصتهای تجاری چین شده و در مقابل چین نیز برای رشد اقتصادی خود به سمت دنبال کردن توافقهای جهانی از طریق پروژههای زیربنایی بزرگ چند میلیارد دلاری مانند جاده ابریشم شده است. سیاستهای خصمانه ایالات متحده در رابطه با روسیه روابط بین کرملین و پکن را افزایش داده است.
واشنگتن فرصت کار با الیگارشیهای نئولیبرال در روسیه برای تضعیف پرزیدنت پوتین را نیز از دست داده است. واشنگتن موفق به مذاکره درباره روابط متقابل با کره شمالی نشده است که قرار بود در ازای غیرهستهای کردن شبهجزیره، لغو تحریمهای اقتصادی صورت بگیرد و به دنبال آن باز کردن درها برای ورود نظام سرمایهداری را به دنبال داشته باشد.
تقاضا برای امتیازات یکجانبه و تسلیم یکجانبه طرف مقابل منجر به شکستهایی مشابه برای آمریکا شده است؛ در حالی که مصالحه و مذاکره میتوانست منجر به افزایش فرصتهای بیشتر اقتصادی و پیشرفتهای سیاسی درازمدت شود. دونالد ترامپ و سیاستمداران و مذاکرهکنندگان او، هیچگونه توافقی را به سرانجام نرساندند.
کنگره دموکرات کنونی آمریکا در مقابل تصمیمات دونالد ترامپ موثر بوده و حتی مواضع سرسختتری نیز داشته است. کنگره خواستار فشار نظامی بیشتر بر روسیه، گسترش جنگهای تجاری علیه چین و مذاکرات کمتر با کرهشمالی، ایران و ونزوئلا بوده است.
در یک کلام، مذاکرات شکستخورده و دیپلماسی غیرمتقابل به مشخصه سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است.
منبع: رکنا
کلیدواژه: ایالات متحده اروپا شکست ابر جامعه شناس عکس شهرستان دختر زن مرد تهران کشف پرونده یک زن قتل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۱۰۹۹۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گزینههای آمریکا در برابر بلندپروازیهای اتمی عربستان
عربستان سعودی هنوز زیرساخت هستهای قابل توجهی ندارد، اما در حال ساخت یک رآکتور تحقیقاتی هستهای کوچک در حومه ریاض و ساخت موشکهای بالستیک با کمک چین است. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از میدل ایست نیوز، سال گذشته میلادی(2023)، کمتر از یک ماه پیش از عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر همه چیز تغییر کرد، اسرائیل و عربستان سعودی در حال مذاکره برای عادی سازی روابط بودند. پس از دههها روابط سرد، هزینهای که اسرائیل باید برای صلح با عربستان پرداخت میکرد مسلماً بالا بود: علاوه بر تضمینهای امنیتی ایالات متحده آمریکا و حداقل امتیازات نمادین اسرائیل در مورد حاکمیت فلسطین، مذاکرهکنندگان سعودی خواستار دستیابی به فناوری هستهای غیرنظامی بودند.
با ادامه جنگ اسرائیل و مقاومت فلسطین، در حالی که افکار عمومی عرب، از جمله خود سعودیها، از کشتار مردم فلسطین به دست رژیم صهیونیستی خشمگین هستند، حتی اگر مقامات سعودی علاقهمند به گفتوگو با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل باشند، به احتمال زیاد مذاکره برای صلح پایدار غیرممکن خواهد بود.
از آنجایی که ایالات متحده به چگونگی ارتقای ثبات در خاورمیانه، چه در طول جنگ غزه و چه پس از آن، میاندیشد، موضوع برنامه هستهای عربستان سعودی مسئله مهمی است. اگر واشنگتن امیدوار است که روابط عربستان سعودی را با اسرائیل عادی کند، باید به خواستههای ریاض برای همکاری هستهای غیرنظامی تن بدهد – تحولی که میتواند به طور چشمگیری تصویر امنیت منطقه را تغییر دهد.
اگرچه عربستان سعودی هنوز زیرساخت هستهای قابل توجهی ندارد، اما در حال ساخت یک رآکتور تحقیقاتی هستهای کوچک در حومه ریاض و ساخت موشکهای بالستیک با کمک چین است.
اگر چه عربستان سعودی ممکن است در شرایط کنونی به توسعه هستهای غیرنظامی پایبند باشد، اما با توجه به تهدیدهایی که در منطقه حس میکند، ممکن است وسوسه شود که در آینده به سمت برنامههای هستهای نظامی حرکت کند. ایالات متحده باید برای کاهش این خطر تلاش کند که خطمشی دشواری برای واشنگتن است: چرا که اگر واشنگتن همکاری زیادی با سعودیها نداشته باشد ممکن است حمایت عربستان برای عادیسازی روابط با اسرائیل را از دست بدهد و آمریکا نفوذ خود را به رقبایی مانند چین واگذار کند.
اما اگر آمریکا از برنامه غنیسازی هستهای عربستان سعودی، بدون قید شرط ،حمایت کند آن وقت ریاض میتواند از این فرصت برای توسعه یک برنامه تسلیحات هستهای استفاده کند؛ لذا به نظر می رسد، واشنگتن باید جاهطلبیهای هستهای مسالمت آمیز عربستان سعودی را بپذیرد، اما بر اقدامات قوی و مقررات سختگیرانه برای جلوگیری از اشاعه تسلیحات هستهای از سوی سعودیها و جلوگیری از یک مسابقه تسلیحاتی منطقهای پافشاری کند.
نمونههای گذشته مانند کره شمالی، و لیبی نشان داد که برنامه هستهای غیرنظامی کشورها میتواند راهی برای توسعه سلاحهای هستهای باشد و این موضوع در مورد عربستان سعودی هم صدق می کند. برخورداری از فناوریهای با کاربرد دوگانه در یک برنامه غیرنظامی، مانند قابلیتهای غنیسازی، میتواند عربستان سعودی را قادر کند تا از طریق انحراف و پنهانکاری، قابلیتهای هستهای خود را به سمت کاربردهای نظامی ارتقا دهد. این قابلیت هستهای نهفته میتواند بهعنوان ابزاری برای چانهزنی یا رفتار خصمانه مورداستفاده قرار گیرد.
تعدادی از عوامل؛ از جمله تمایل به تقویت امنیت ملی، بازدارندگی از دشمنان احتمالی، و افزایش نفوذ ژئوپلیتیکی میتواند عربستان سعودی را به دستیابی به تسلیحات هستهای سوق دهد، اما انگیزه اصلی احتمالاً میتواند رقابتهای منطقه با همسایگان از جمله ایران باشد؛ اما در حال حاضر، به نظر میرسد ایران تصمیم گرفته است که گام بعدی را برندارد و برنامه هستهای خود را به نظامی شدن سوق ندهد.
واشنگتن میتواند نقش تعیینکنندهای در اینکه آیا عربستان سعودی به سلاح هستهای دست یابد یا خیر، ایفا کند، اما یک سؤال اساسی باقی میماند: ایالات متحده آمریکا تا کجا حاضر است از عربستان سعودی محافظت کند؟ آیا ایالات متحده به ریاض ضمانتهای امنیتی قاطعانهای مانند تعهد به قرار دادن عربستان سعودی زیر چتر هستهای خود میدهد؟ آیا آمریکا حاضر است یک اتحاد امنیتی رسمی مشابه آنچه که در اروپا یا شرق آسیا دارد با عربستان امضا کند؟ اگرچه گفتوگوهای مداوم در مورد یک رابطه دفاعی رسمی وجود دارد، اما توافق امنیتی بین ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی هنوز قطعی نیست و با نقطه نهایی فاصله زیادی دارد. بهویژه اینکه احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری وجود دارد.
فراتر از یک اتحاد امنیتی، آمریکا میتواند ریاض را به امضای «توافقنامه 123» برای همکاری هستهای وادار کند. این قراردادها نام خود را از بخشی از قانون انرژی اتمی آمریکا گرفته است که بر اساس آن امکان دسترسی به فناوری هستهای غیرنظامی آمریکا در ازای تعهد صریح طرف مقابل به خودداری از تولید تسلیحات فراهم میکند. ایالات متحده در خصوص این توافقات به صورت موردی با 47 کشور از جمله برزیل، ژاپن و ترکیه مذاکره کرده است. این توافق نامهها معمولاً یک کشور را ملزم میکند که به پادمان های آژانس بین المللی انرژی اتمی پایبند باشد، سطح غنیسازی را محدود کند و سوخت هستهای مصرف شده را به ایالات متحده بازگرداند تا از بازفرآوری مواد تسلیحاتی جلوگیری کند. شاه بیت طلایی توافقنامه 123 ممنوعیت کامل غنیسازی است.
با اینحال، یکی از موانع چنین توافقی، تمایل ریاض به غنیسازی اورانیوم در داخل برای تولید برق هستهای، بهجای تکیه بر اورانیوم غنی شده در خارج است. اگر ایالات متحده قادر به مذاکره در مورد ممنوعیت کامل غنیسازی نباشد و تمایلی به دادن امتیازات دیگر نداشته باشد، ممکن است عربستان سعودی برای کمک به فناوری هستهای به کشورهای دیگر مانند چین متوسل شود که منجر به ازبینرفتن شفافیت در مورد فعالیتها و تأسیسات هستهای این کشور و ازدسترفتن نفوذ ایالات متحده خواهد شد.
بنابراین، برای جلوگیری از چرخش عربستان به چین، ایالات متحده آمریکا ممکن است نیاز به مصالحه داشته باشد. واشنگتن میتواند پیشنهاد ساخت تأسیسات غنیسازی اورانیوم در عربستان سعودی را بدهد که به ریاض اجازه میدهد تا کنترل بیشتری بر زنجیره تأمین سوخت هستهای خود و کاهش وابستگی آن به تأمینکنندگان خارجی داشته باشد. ایالات متحده همچنان میتواند بر تدابیر محکم برای جلوگیری از توسعه برنامه نظامی عربستان سعودی پافشاری کند. برای مثال، میتواند تقاضا کند که هر تأسیسات غنیسازی، توسط متخصصین آمریکایی اداره شود یا سازوکار خاموشکردن از راه دور را نصب کند. اما واشنگتن باید در مورد چنین مفادی چشمانداز روشنی داشته باشد: این اقدامات مطمئناً خطر گسترش سلاحهای هستهای عربستان را کاهش میدهد، اما آنها را از بین نمیبرد.
ضرورت دارد که آمریکا از همان ابتدا برای محدودکردن توانایی عربستان سعودی برای توسعه برنامه تسلیحات هستهای، تلاش کند. واشنگتن نمیتواند تأخیر را تحمل کند.
بهعنوان جایگزینی برای غنیسازی عربستان، واشنگتن میتواند عرضه مطمئن اورانیوم غنیشده را برای رآکتورهای عربستان تضمین کند و نیاز این کشور به تأسیسات غنیسازی داخلی را از بین ببرد. احتمالات؛ از تعلیق طولانیمدت غنیسازی داخلی عربستان تا فعالیت تأسیسات غنیسازی زیر نظر متخصصین ایالات متحده بهجای پرسنل سعودی، همچنین تا مکانیسمهای خاموشکردن از راه دور در صورت تصاحب احتمالی، متغیر است.
واشنگتن میتواند ممنوعیت غنیسازی را بهعنوان بخشی از همکاری دفاعی دوجانبه شرط کند. این میتواند به شکل یک ممنوعیت رسمی امضا شده توسط ریاض، یا یک سند تکمیلی غیرالزامآور همراه با یک توافق رسمی باشد که حاوی یک ماده اضافی است که در آن عربستان سعودی موافقت میکند زیرساخت چرخه سوخت را ایجاد نکند.
این رویکرد به ریاض اجازه میدهد تا حق فنی غنیسازی را حفظ کند، اما از قبل موافقت میکند که از آن استفاده نکند. با توجه به تهدیدها در منطقه، تقویت توافق امنیتی ایالات متحده و عربستان سعودی همچنان اولویت اصلی عربستان و عاملی برای محدودکردن جاهطلبیهای هستهای آن خواهد بود.
سیاستگذاران آمریکایی باید به همتایان سعودی خود بر مزیتهای فناوری رآکتورهای آمریکایی نسبت به فناوری چین و روسیه تأکید کنند و بر مزایای فنی و پایبندی به استانداردهای ایالات متحده آمریکا برای برنامههای هستهای و تقویت شفافیت، تأکید کنند. آنها همچنین باید از عربستان بخواهند تا به حفظ نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین ،که مشخصه آن هنجارها و همکاری است، متعهد باشد. اگر واشنگتن نتواند به ریاض پیشنهادی قانعکننده بدهد، خطر ازدستدادن هرگونه نفوذ بر تواناییهای هستهای عربستان سعودی وجود خواهد داشت.
انتهای پیام/